ماتانا دختر جوان و زیباییست که یک نجیب زادست و مجبوره به خاطر قولی که پدرش به پدر یک پرنس دیگه داده با پرنس ماکی ازدواج کنه. ماتانا دوست نداره با پرنسی که عشقی بهش نداره ازدواج کنه و قبول نمیکنه. پرنس ماکی بادیگارد خودش کمین رو میفرسته تایلند تا ماتانا رو بیاره پیشش. ماتانا هزار تا کلک سوار میکنه که مجبور نشه بره ، خلاصه کمین همه جا دنبالش میره تا ببینه ماتانا چطور دختریه و ماتانا هر چی بیشتر با کمین هست بیشتر عاشقش میشه. وقتی با حرف پدرش پرنس ماکی به تایلند میاد و زیبایی ماتانا رو میبینه دوست داره سریع ازدواج کنن. ماتانا به کمین میگه من نمیخوام ازدواج کنم قلبم پیش مرد دیگریست حالا اون مرد کسی نیست جز کمین. کمین عاشق دخترست ولی بخاطر وفاداری به پرنس و خاندان رایا نمیتونه احساساتش رو به ماتانا بیان کنه. کمین خودشو ادم بدی نشون میده و از ماتانا میخواد با پرنس ازدواج کنه و ماتانا میگه من میمیرم ولی با کسی که دوست ندارم ازدواج نمیکنم ، آیا کمین میتونه راهی پیدا کنه که با ماتانا بمونه؟...
آخ جون چقد منتظر بودم برا ترجمه این سریال😍ویر عاالیه😊