چمجان  هنگامی که راتی در حال فروش جواهرات تقلبی دستگیر می کند، دستگیر می شود. راتی یک طراح جواهرات مشهور و یک اتومبیل رانی مشهور است. او از دروغگوها و دزدها متنفر است و از هر فرصتی برای نشان دادن این افراد در جای خود استفاده می کند. هنگامی که راتی دوست دخترش را در حال خیانت با برادر ناتنی اش می گیرد، به ایتالیا می گریزد. او ماه ها بعد زمانی که نامادریش تهدید می کند یکی از گردنبندهای مورد علاقه مادر مرحومش را می فروشد، باز می گردد. راتی پر از خشم، به عروسی سابقش هجوم می‌آورد و گردنبند را می‌دزدد. چمجان از زندان آزاد می شود و وقتی در فرار راتی گرفتار بی خانمان می شود و باعث می شود که امنیت هر دوی آنها را به هم ببندد. چومجان که به زور به هم گره خورده است، این بار باید به راتی کمک کند تا از دست پلیس فرار کند...

الکس قسمی را که به مادرش داده بود و او را از رابطه قبل از هجده سالگی منع می کرد را شکست، و باعث هرج و مرج در زندگی شد که هرگز نمی توانست پیش بینی کند

مونپاره که اعتمادش توسط نزدیک ترین شخص زندگیش از بین رفته است ، از یک دختر خوش قلب و مهربون تبدیل به زنی انتقام جو  شده ، انتقام او قرار است به همه اطرافیانش صدمه بزند ، اما قرار نیست پا پس بکشد ، اما وقتی پیتان وارد زندگی او میشود دنیای او رنگ میگیرد...

زندگی پرینا تا زمان مرگ پدرش که مانند آفتاب زندگی او بود، همیشه به زیبایی کامل بود. پس از مرگ پدرش، پارینه رازی را در مورد مرگ نابهنگام او کشف کرد و بنابراین سفری را برای کشف این راز و بازگرداندن آبروی پدرش آغاز کرد. هر چه بیشتر کند و کاو می کند، بیشتر می آموزد که چگونه شخصیت های انسانی می توانند در مقابل افراد مختلف متفاوت باشند اما در این بین جنگ دو دوستی که برای بدست آوردن پرینا آغاز میشود ، آیا با انتخاب پرینا پایان میابد یا نه ؟

ونیکا دختری جوان و زیبا با ضریب هوشی بسیار بالا ، که با دوستان خود شرکتی را مدیریت میکنند ، دچار بحران عشقی میشود ، درحالی که پسر عموی ونیکا عاشقانه او را دوست دارد ، ونیکا عاشق رقیب کاری خود میشد و ...

لی، پاکورن و پاوین در خانواده ای از تاجران چینی به دنیا آمدند. این سه نفر همیشه هوای همدیگر را داشته اند اما اتفاقاتی منجر به دشمنی میان آنها می شود…